۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه

گذار از موسوی تا آزادی ایران

مشکل از آن روزی شروع شد که من به موسوی رای دادم. نمی دانم خواست خدا بود یا خوش اقبالی من و بد اقبالی موسوی که در انتخابات، مانند هر سال تقلب شد.

از همان روز اول موسوی نه صراحت کلام یک رهبر را داشت نه قدرت مدیریت یک رییس جمهور را، بچه حزب الهی دهه 50 که الان موهایش سفید شده بود و به بهای هزینه های گزاف مردم ایران از اقبال بدش چند صباحی نخست وزیر شده بود.

همان چند سال کافی بود که بداند سیاست پدر و مادر ندارد. ولی باز دست تقدیر و از بدی اقبالش، من به او رای دادم و او رییس جمهور شد.

نه رییس جمهور حکومت ، بلکه رییس جمهور توده ایران، رییس جمهور معترضین شد. بهانه ای شد برای اعتراض. از خوشی اقبال ما بود که رییس جمهور نشد، که اگر می شد اعتراضی نمیشد کرد . جنبشی پیش نمی آمد، حکومت شکافی بر نمی داشت.

موسوی از همان روز اول از سمتش استعفا داد و گفت من رهبر این اعتراضات نیستم. در آن روز استغفایش پذیرفته نشد ولی امروز من به عنوان یک رای استعفایش را می پذیرم. و خوب می دانم که برای ادامه حرکت به بهانه ای محکم تر از موسوی نیاز است.

برای خیزش بعدی کسی به دنبال رایش نیست، رای ما و پدران ما را سالهاست که دزده اند. در خیزش بعدی ایران است که باید آزاد شود.

خیزش بعدی، خیزش شکفتن هاست. شکفتن بذر آزادی که به خون نداها و سهرابها و کمانگیر ها آبیاری شده. در خیزش بعدی توده است که راه خود را خواهد یافت. و ایران است که آزاد خواهد شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر