۱۳۸۹ مهر ۸, پنجشنبه

وقتی ایرانی ها رفته رفته خود را فراموش می کنند

چندیست که تبلیغات زیبای ماهواره ای کشورهای حاشیه خلیج فارس مرا به فکر فرو برده است، که اگر عربهای همسایه با داشتن سابقه نه چندان طولانی تاریخی این چنین بر سر هویت خود حساسیت نشان می دهند و با صرف هزینه های بسیار سعی در ایجاد خود باوری در جامعه خود دارند، ما با این سابقه پر بار تاریخی در کجای این قصه قرار گزفته ایم.

آنچه که مرا آزار می دهد ، نبود تصویری صحیح از ایرانی در ذهن و افکار جامعه است. به راستی اگر شما بخواهید تصویری از یک ایرانی تصور کنید ذهن شما به کدام سمت ،سو میگیرد؟

به نظر من آنچه باعث رخوت و بی همتی ما ایرانی ها در این گاه تاریخی می شود، فقر استعداد و نبود امکانات نیست، آنچه باعث سلطه فرو مایگان بر ملت ایران است ترس و واهمه ما از زالو صفتان رژیم نیست. آنچه ما را در این بازه تاریخی این چنین بی همت و بی خیال نموده است، فراموشی تصویریست که ما از خود داشتیم. از دست دادن باور و آرزوی پهلونی است که در طی صد ها سال شاهنامه خوانی بدست آورده بودیم. و اینچنین شد که فرومایگان حاکم بعد از انقلاب، با سم پاشیهای خود توسط صدا و سیمای فاشیستی توانستند فرهنگی مسموم را به جامعه ایران تزریق نمایند، تا بدانجا که پهلوانی و شکوه ایرانی جای خود را به ذبونی و التماسهای دعای کمیل و توسل داد و فرهنگ شعور و بزرگمنشی جای خود را به خاک بر سری عاشورا حسینی سپرد. فتوت و عیاری به چاه جمکران فرو رفت و کمر همت در انتظار موهومی به نام امام زمان شکست.

بسیاری از هم وطنان غافل از تاثیر سی ساله صدا و سیمای آخوندی همچنان همچون معتاد به خرافه و دروغ، دنبال کننده برنامه های سمی این نظام فاسد هستند. غافل از اینکه 30 سال است ذره ذره عظمت خود را از دست داده و می دهند.
و این چنین است که حتی راننده تاکسی کم سواد اذعان به ظلم دارد و داد نمی خواهد و خود را اسیر این سرنوشت شوم میداند.

در زمانه ای که ملی گرایی آلت دست بی نصبان شده و سرنوشت ما در گرو ندانم به کاری های دلقکان سلطان جابر گره خورده است. تلاش برای رهایی نیازمند تلاش برای یاد آوری تاریخ و فرهنگ فراموش شده مان است. فرهنگی که تصویری پر افتخار و ظلم ستیز را به ایرانیان بخشیده بود و تلاش برای باز خوانی آن کم از تلاش برای سرنگونی حکومت خرافه بر ایران نیست.

۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

قهوه تلخ روایتی شیرین از حقیقتی تلخ

دیشب قسمت اول سریال قهوه تلخ را نه یکبار بلکه دوبار دیدم و لذت بردم.

قهوه تلخ روایت تلخی است از ناآگاهی مردم ایران نسبت به تاریخ سرزمینشان، نا آگاهیی که با دروغ پردازی ها و فرومایه گیهای افراد مسوول در پست های کلیدی فرهنگی این مملکت، رفته رفته به جهل مرکبی تبدیل شده است و کار را بدانجا رسانده که حقیقت گویی آگاهان نیز باعث تمسخر و سبک انگاری عوام می گردد.

قهوه تلخ، تلخی جهالت مردم را آمیخته به طنزی طنَاز به روایت تصویر می کشد، روایتی که در آن، با گوشه و کنایه های خاص و ظریف؛ خاطره مهین پرستی را به امید بیداری از خواب غفلت تلنگر می زند. جای که آریو برزن، سردار ایرانی را "مردی واقعی" می خواند. یا حادثه 28 مرداد را یاد آور خاطر بینندگان می شود. همه و همه از ظرافت کار نویسندگان و کاردانی کارگردانی چون مهران مدیری حکایت دارد.

تصنیف ابتدای سریال در ظلمات کودتای انتخابات 88، یادآور شب های مهتابی این سرزمین است. که با امید به دیدار یار و گفتگوی عاشقانه با محبوب سیه مو و سیه خال زمینی ، نشاط مرده در دل مردم را در شرایطی زنده می کند که حکایت گشت های ارشاد و ستادهای امر به معروف نهی از منکر رژیم دلخوشی را از دل مردمان ایران به یغما برده است.

قهوه تلخ و مجوز نشر آن در شرایط کنونی سیاسی ایران، شاید اشتباهی باشد ازجانب کودتاچیان و یا شاید لطفی باشد از جانب ایزد یکتا برای ایرانیان یکتا پرست. که در این طوفان پراکندگی و تفرقه، به دنبال همبستگی و اتحاد می باشند، و اکنون به بهانه این سریال و با حمایت از آن، این همبستگی را دوباره تجربه می کنند که اگرچه این همبستگی منافع مالی دست اندر کاران سریال را به همراه خواهد داشت، ولی این سود؛ گوارای وجودشان باد، که پاداش بیداری مردم ایران ارزشی به مراتب افزونتر و فراتر از فروش این سریال را شایسته است.

تنها چیزی که در قهوه تلخ تا به این لحظه مرا آزار می دهد تبلغ های تجاری ابتدای هر CD می باشد. که با وجود پرداخت هزینه برای خرید و تماشای CD کمی آزار دهنده و نابجا نمود می کند. ولی به دلیل ریسک بالای طرح تا حدی قابل توجیه می باشد، که البته به لطف تکنولوژی CD Player ها می توان از روی آنها با دور تند گذشت.

در پایان امیدوارم تا با پشتیبانی همگانی از این سریال نه تنها حقوق تولید کنندگان آن را پاس بداریم، بلکه همه با هم به صدا و سیمای دروغپرداز غیر ملی رژیم کودتا ناز شصتی آهنین نشان دهیم تا همگان بدانند که خواست و اراده از آن مردم ایران است و نه آخوند و ولایت وقیح.