۱۳۸۹ بهمن ۲۳, شنبه

با تظاهرات خیابانی در این زمان مخالف بودم، ولی...

با تظاهرات خیابانی شتابزده مخالف بودم، ولی حالا که بنا شده است برویم و جان را در راه آزادی میهن بدهیم به کمتر از استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی رضابت نمی دهم.
به یاری یزدان پاک می رویم و می مانیم تا ایران آزاد شود. و در این راه تا آخر ایستاده ایم و مانند پدرمان در سال 57 فریب نخواهیم خورد.

پس همه با هم فریاد خواهیم زد : استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی. و فریاد خواهیم زد : امروز روز خونه سد علی سرنگونه.

به امید خجسته بهاری دیگر.

۱۳۸۹ بهمن ۱۳, چهارشنبه

تظاهرات پر هزینه یا هزینه برای مبارزه اصولی؟

تظاهرات یعنی تخلیه انرژی آنی جنبش اعتراضی ایران در یک یا چند روز...!
تظاهرات خیابانی یعنی فراهم نمودن فرصت دستگیری و سرکوب برای نیروهای سرکوبگر....!
تظاهرات خیابانی یعنی شناسایی و دستگیر شدن دلیرترین مبارزان حرکت اعتراضی در یک روز.....!
تظاهرات خیابانی بی هدف یعنی ندانم به کاری های پی در پی.....!
به راستی آنان که این روزها بدون هدف درخواست تظاهرات می دهند بدنبال چه هدفی هستند که من از دیدن آن عاجزم؟
شما فکر می کنید این روزها حکومت از تظاهرات ما ترسی دارد در حالی که خوب می داند که می تواند دوباره جوانان ما را از دم تیغ بگذراند؟
من فکر می کنم حکومت این روزها از سکوت ما بیشتر هراسان است تا از تظاهرات های بی سرانجام.
هموطنان من، چرا چنین انرژی عظیمی که در ما جوانان نهفته است را در یک روز صرف شعار هایی نماییم که گوش شنوایی برای آنها نیست؟ چرا برای رسیدن به شعارهایمان خود دست به کار نشویم؟
به راستی هدف ما از تظاهرات خیابانی چیست؟
اگر رساندن صدایمان به حاکمان است؟ که آنها دیر زمانیست که خود را به کری زده اند
اگررساندن صدایمان به جهانیان است؟ که آنها شنیدند و دیدند.
اگر هدفمان گرفتن صدا و سیما و سرنگونی رژیم و فراری دادن حاکمان است که 33 سال پیش همه اینها محقق شده است؟

چرا تنها مبارزه را در ساده ترین حالت آن یعنی تظاهرات خیابانی می دانیم؟
چرا آنان که حاضر هستند تا در عوض یک تظاهرات به زندان بیافتند و شکنجه شوند لختی نمی اندیشند؟
بهتر نسیت تا نگاهی به اطرافمان بیاندازیم و از تاریخ خودمان پند بگیریم؟

گیرم که به خیابانها رفتیم و صدا و سیما به تصرفمان در آمد و خبر رسید که خامنه ای فرار کرد؟ آنوقت چه؟ ما ایم و یک ایران آشفته و دندان تیز گرگ صفتان؟ چه تضمینی است که نطفه دیکتاتوری دیگری در این زمان بسته نشود؟

33 سال پیش احزاب منظم بود و انسانهای جان بر کف از چیریک گرفته تا مجاهد همه بودند و این شد؟! این روزها که هیچ کس یه هیچ کسی نیست؟ این روزها که حرف حساب خربداری ندارد؟ این روزها که همه رسانه زده اند چه؟

بیایید تاریخ را مرور کنیم آنها که می دانند بگویند به ما که نمی دانیم بگویند که چگونه فریب خوردند؟ بگویند که چگونه سر کوب شدند؟ بگویند که چگونه سالهاست منفعل دست از مبارزه برداشته اند. بگویند تا نگذاریم تاریخ بار دیگر تکرار شود!!

بیایید با هم راه مبارزه را اصولی بپماییم. بیایید با هم بدانیم که مبارزه بعنی جنگیدن. و اولین اصل در جنگیدن دست کم نگرفتن دشمن است.

آن کاری را بکنیم که دشمن نمی خواهد. این روزها وقتی نیرویمان نا برابر است حکومت لحظه شماری می کند تا ما باز به خیابانها بیاییم.
بیایید مبارزه را به لایه های درونی جامعه بکشیم. آنهایی که حاضرند در یک تظاهرات خیابانی به زندان بیافتند و شکنجه شوند بیایند تا همه دست از روزمرگی برداریم و تشکیلاتی را سازمان دهیم تا بتوانیم دشمن را با تصمیمات عاقلانه غافل گیر کنیم.

و الا از بیانیه و درخواست تجمع دادن در رسانه ای که دشمن ما ( حکومت) نیز بیش از ما به آن دست رسی دارد کار به جایی نخواهد رسید.

باید دست از روزمرگی بر داشت. باید به میان مردم رفت. باید رهبران مردم را از میان مردم یافت و به آنها قدرت داد. باید اتحاد های مردمی را از نو ساخت. در این دنیای مجازی چیزی حاصل نمی شود. وقت آن رسیده که من و تو به میان مردم برویم در هر کجا که هستیم: از مسجد گرفته تا حسینیه تا باشگاه ورزشی تا دانشگاه همه جا باید کار را آغاز کنیم. صحبت از مبارزه باید خارج از اینترنت داغ شود.

و در این روزها نگذاریم حکومت سکوتمان را بر هم بزند. در این سکوت باید اندیشید و راه را یافت. ما به حد کفایت زندانی سیاسی داده ایم. اعدامی داده ایم. برای نجات زندانیان هم که شده به زندان نباید رفت. باید اندیشید و ضربه را جایی زد که دشمن زمین گیر شود. باید اندیشه مبارزاتی را در افکار زحمت کش جامعه کاشت. باید به دنیای واقعی رفت و در آنجا شهید شد.